محل تبلیغات شما

طبق روال همیشگی یکی رو معرفی کردن به من . یارو مثینکه دانشگاه قبول شده بعد سردرگمه و نمیدونه چیکار کنه. نه رشته شو دوس داره نه میدونه الان باید چیکار کنه. تغییر رشته بده یا نده. از اینجور چیزا. منم طبق معمول گفتم باشه شمارمو بدین زنگ بزنه صحبت کنه.

ساعت ۲ خواب بودم یهو دیدم زنگ خورد. شماره ناشناس. ورداشتم دیدم یه پسرس. صداشم ناواضح. انگار مثلا بیرونه صدای ماشین و اینا هم میومد. همون پسره بود. صحبت کردم یه خورده باهاش. انقدر که گیج بودم و انقدر بدموقع زنگ زده بود، گفتم ببین الان تهرانی یا .؟ (. = شهری که اصالتا مال اونجاییم). 

دیدم میگه تهرانم. گفتم خوب فکر میکنی به این زودیا بیای .؟ گفت آره احتمالا هفته بعد بیام. گفتم باشه میبینمت بهم خبر بده اومدی. اگر نشد تلفنی صحبت میکنیم. از اون موقع تاحالا هنوز نه زنگی نه هیچی. چندبار عکس پروفایلشو چک کردم هرررررررررر رووووز اینور و اونور! یه روز اصفهان! یه روز فلان موزه تو تهران! یه روز یه جای دیگه!

ببین این بشر کلا مدلش تفریحه. داره پدر مادر رو خر میکنه که آره من با رشتم مشکل دارم. مارو بگو چه ساده ایم خواستیم کمکش کنیم. آقا مشکلی نی. تو هم مثل نصف دانشجوهای ایران صرفا برو جلو و مدرک بگیر. اصن به من چه! زندگی خودته دیگه. میخوای این مدلی باشی باش. صرفا دفعه بعد ببینم زنگ زدی چنان بپیچونمت که نفهمی چطور پیچیدی :))

اوضاع این روزهای من

باید بنویسم... اینطوری بهتره

گاهی وقتا مشکل از خودشه نه من!

یه ,گفتم ,زنگ ,کنه ,صحبت ,روز ,یه روز ,چیکار کنه ,گفتم باشه ,به من ,روز یه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه آمادگی دفاعی ناحیه یک کرمانشاه مشاوره کنکور مدرسه ی ما